بیداران، خدمات نوعدوستانۀ او، منشأ تأسیس چندین بنیاد جهانی خیریه در چندین کشور
فقیر شد. سرانجام نیز در سال ۱۹۷۹ به پاس نیمقرن نوعدوستی و حضور در
فقیرترین مناطق جهان، به او جایزه صلح نوبل دادند. کلیسا نیز او را شایستۀ
عنوان «قدیسه» دانست و اکنون نام «مادر ترزا» در شمار مقدسترین نامهای
مسیحی در جهان است.
آنچه در سالهای اخیر، نام مادر ترزا را دوباره
بر سر زبانها انداخت، انتشار 40 نامۀ او، خطاب به یکی از مقامات کلیسای
رم است. این نامهها که میان اولین و آخرین آنها ۶۶ سال فاصله است و بنا به
درخواست نویسندۀ آنها هرگز نباید منتشر میشد، اکنون در کتابی به نام
«مادر ترزا: بیا و روشنای من باش/ mother teresa: Come Be My light
Doubleday» گردآوری و چاپ شده است. لحن و محتوای بیشتر نامهها گویای آن
است که این قدیسۀ مهربان و فداکار، همواره دچار تردیدی کشنده و پنهانی در
درون خود بوده است و اگر فریضۀ اعتراف در دین مسیحیت نبود، هرگز راز خود را
برای کسی فاش نمیکرد. پس از انتشار کتاب، وقتی یکی از نامههای او را
برای برخی از راهبههای بنیاد ترزا خواندند، هیچیک از آنان باور نکرد که
نویسندۀ این نامه مادر ترزا است.
خوانندۀ این نامهها، با روحی
مغموم و بزرگ آشنا میشود که توانسته است با عبادت و خدمت به بینوایان
جهان، افسار تردیدهای جانکاهش را در دست نگه دارد. نزد کلیساییان، زندگی
مادر ترزا اوج ایمان به خدا و مسیح است؛ اما نامههای پنهانی او که هرگز
گمان نمیکرد روزی در دسترس همگان قرار گیرد، حکایت از هفتاد سال زندگی در
مرز کفر و ایمان دارد. تردید و ایمان، هر دو در وجود او غوغا میکردند و
این بانوی مقدس تا پایان عمر، هیچ یک را در پای دیگری نکشت؛ یا کشتن
نتوانست. ایمان در وجود او چراغی بود که برای روشن نگه داشتن آن، پیوسته
باید میکوشید و رنج میکشید؛ رنجی که مدعیان ایمان از آن بیگانهاند.
رضا بابایی